چرا آمریکایی ها بلند حرف می زنند
به گزارش پرسینا بلاگ، این گزارش به بررسی پدیده رایج و کلیشهای «بلند صحبت کردن آمریکاییها» میپردازد. هدف از این پژوهش، ارائه تحلیلی جامع از دلایل فرهنگی، اجتماعی، تاریخی، رسانهای، جغرافیایی و زبانشناختی این موضوع است. برای درک بهتر این پدیده، آن را در تقابل با فرهنگهایی قرار میدهیم که در آنها آرام صحبت کردن یک فضیلت محسوب میشود و همچنین تفاوتهای گفتاری در داخل خود آمریکا را بررسی میکنیم تا از کلیشهسازی پرهیز شود.
اگر علاقمند به سفر با بهترین تور آمریکا هستید با ما همراه شوید، با مجری مستقیم تور آمریکا از نیویورک، واشنگتن، لس آنجلس، سان فرانسیسکو و لاس وگاس دیدن کنید و بهترین تجربه سفر را داشته باشید.
مقدمه
کلیشه بلند صحبت کردن آمریکاییها، بهویژه در میان گردشگران، موضوعی است که بارها در فرهنگهای مختلف به آن اشاره شده است . بسیاری از افرادی که با آمریکاییها در تعامل بودهاند، اذعان دارند که حجم صدای آنها در مکالمات روزمره اغلب بالاتر از حد معمول در فرهنگهای دیگر است . با این حال، این رفتار بیش از آنکه نشانهای از بیادبی یا بیملاحظگی باشد، ریشه در مجموعهای از هنجارهای فرهنگی، تاریخی، ویژگیهای زبانی و بازنماییهای رسانهای قدرتمند دارد . این گزارش تلاش میکند تا با نگاهی بیطرفانه و مبتنی بر تحلیلهای چندلایه، دلایل این پدیده را واکاوی کند.
دلایل فرهنگی و اجتماعی
فرهنگ و محیط اجتماعی نقش بسزایی در شکلدهی به الگوهای رفتاری، از جمله حجم صدا در گفتگو، ایفا میکنند. در مورد جامعه آمریکا، چندین عامل کلیدی را میتوان شناسایی کرد:
1. فرهنگ ارتباطی «پایینبافت» (Low-Context) و تاریخ مهاجرت
یکی از بنیادیترین دلایل، ریشه در فرهنگ ارتباطی «پایینبافت» آمریکا دارد . بر اساس نظریه انسانشناس، ادوارد تی. هال، فرهنگها در یک پیوستار بین «پایینبافت» و «بالابافت» قرار میگیرند .
فرهنگ پایینبافت (مانند آمریکا): در این فرهنگ، ارتباطات به صورت صریح، مستقیم، شفاف و کلامی است . فرض بر این است که شنونده زمینه مشترکی با گوینده ندارد، بنابراین پیام باید کاملاً شفاف و با جزئیات بیان شود تا از هرگونه ابهام جلوگیری گردد . مسئولیت اصلی انتقال معنا بر عهده گوینده است و اولویت با انتقال سریع و کارآمد اطلاعات است . شعارهایی مانند «حرفت را بزن» (Say what you mean) این رویکرد را به خوبی نشان میدهد .
فرهنگ بالابافت (مانند ژاپن و ایران): در این فرهنگها، ارتباطات به شدت به بافت، روابط و نشانههای غیرکلامی (لحن، زبان بدن) وابسته است . پیامها اغلب ضمنی هستند و از افراد انتظار میرود «بین خطوط را بخوانند» یا به اصطلاح ژاپنی، «هوا را بخوانند» (Kuuki Yomu) . در این فرهنگها، سکوت میتواند گویاتر از کلام باشد و مسئولیت درک پیام بیشتر بر عهده شنونده است . این رویکرد ریشه در ارزشهایی مانند حفظ هماهنگی گروهی یا «وا» (和 - Wa) در ژاپن دارد که در آن، بلند صحبت کردن به منزله برهم زدن توازن اجتماعی تلقی میشود .
این سبک ارتباطی پایینبافت، پاسخی مستقیم به تاریخ آمریکا به عنوان یک «ملت مهاجر» و «دیگ ذوب» فرهنگهاست . در جامعهای که از مهاجرانی با زبانها، لهجهها و پیشینههای فرهنگی گوناگون تشکیل شده، اتکا به ظرایف کلامی یا دانش مشترک میتوانست منجر به سردرگمی شود . در چنین محیطی، بلندتر و صریحتر صحبت کردن به یک استراتژی عملی برای غلبه بر موانع زبانی و اطمینان از درک کامل پیام تبدیل شده است .
2. فردگرایی و ابراز وجود در تقابل با جمعگرایی و فروتنی
فرهنگ پایینبافت آمریکا ارتباط تنگاتنگی با ارزش فردگرایی دارد . فرهنگ آمریکایی که یکی از فردگراترین جوامع جهان است، ارزش زیادی برای استقلال، اعتماد به نفس و قاطعیت قائل است . از سنین پایین، به کودکان آموزش داده میشود که نظرات خود را با اطمینان بیان کنند و «صدایشان شنیده شود» . این رویکرد در ضربالمثل آمریکایی «چرخی که جیرجیر میکند، روغنکاری میشود» (the squeaky wheel gets the oil) به خوبی نمایان است که ابراز وجود را برای رسیدن به هدف ضروری میداند .
این ارزش در تضاد کامل با فرهنگهای دیگر قرار دارد:
- فرهنگ ژاپن: در ژاپن، ضربالمثل «میخی که بیرون زده، چکش میخورد» بر هماهنگی گروهی و اولویت منافع جمع بر ابراز وجود فردی تأکید دارد . این رویکرد تحت تأثیر فلسفههایی چون بودیسم ذن و کنفوسیوسگرایی است که بر فروتنی و حفظ نظم اجتماعی تأکید میکنند .
- فرهنگ اسکاندیناوی: در این کشورها، یک قانون نانوشته اجتماعی به نام «قانون یانته» (Janteloven) حاکم است که میگوید: «تو نباید فکر کنی که فرد خاصی هستی» . این قانون هرگونه خودنمایی و تفاخر را ناپسند میشمارد و بر برابری و فروتنی تأکید میکند . در چنین بستری، بلند صحبت کردن میتواند به عنوان نوعی جلب توجه و نقض این اصل بنیادین تلقی شود .
بنابراین، در حالی که در آمریکا بلند صحبت کردن میتواند نمادی از اعتماد به نفس و صداقت باشد، در فرهنگهای دیگر ممکن است نشانه خودمحوری و بیاحترامی به جمع تلقی گردد .
دلایل جغرافیایی و محیطی
عوامل فیزیکی و محیطی در آمریکا نقشی کلیدی در شکلگیری هنجارهای گفتاری و تمایل به بلندتر صحبت کردن ایفا کردهاند.
1. گستردگی سرزمینی و فضای شخصی بزرگتر (Personal Space)
ایالات متحده کشوری با وسعت جغرافیایی پهناور و تراکم جمعیت نسبتاً پایین در بسیاری از مناطق است . این گستردگی به شکلگیری هنجار فضای شخصی بزرگتر منجر شده است . آمریکاییها در مقایسه با بسیاری از فرهنگها، معمولاً فاصله فیزیکی بیشتری (حدود یک متر یا بیشتر) را هنگام گفتگو حفظ میکنند . این فاصله فیزیکی بیشتر، به طور طبیعی ایجاب میکند که افراد برای شنیده شدن صدایشان، بلندتر صحبت کنند . به گفته ادوارد هال، انسانشناس، مردمان ساکن دشتهای فراخ و کوهستانها به طور کلی بلندتر از شهرنشینان صحبت میکنند، عاملی که با تاریخ و جغرافیای آمریکا همخوانی دارد .
2. فرهنگ خودرو-محور و محیطهای عمومی پر سر و صدا
فرهنگ غالب حومهنشینی و اتکا به خودرو در آمریکا، افراد را در فضاهای ایزوله (خانه، ماشین) قرار میدهد . طراحی شهری مبتنی بر بزرگراهها و مراکز خرید بزرگ، فضاهای عمومی گستردهای ایجاد میکند که تراکم انسانی کمتری دارند . ارتباط در چنین فضاهایی (مثلاً از یک سمت پارکینگ به سمت دیگر) اغلب نیازمند صدای بلندتری است . علاوه بر این، فضاهای عمومی مانند کافهها و رستورانها در آمریکا اغلب با موسیقی بلند و همهمه زیاد همراه هستند . این شرایط پدیدهای علمی به نام «اثر لومبارد» (Lombard effect) را فعال میکند: تمایل ناخودآگاه افراد به افزایش بلندی صدای خود برای قابل شنیدن بودن در محیطهای پر سروصدا . این رفتار به مرور زمان به یک عادت تبدیل میشود و افراد به طور ناخودآگاه در موقعیتهای دیگر نیز با همان حجم صدا صحبت میکنند .
دلایل زبانی و آواشناختی
فراتر از عوامل فرهنگی، ساختار آوایی زبان انگلیسی نیز در پرطنین به نظر رسیدن آن مؤثر است. آنچه به عنوان بلندی ذاتی انگلیسی درک میشود، بیشتر «کنتراست دینامیکی» بالای آن است .
زبان تکیهمحور (Stress-Timed Language): انگلیسی یک زبان تکیهمحور است؛ یعنی ریتم آن بر اساس هجاهای تکیهدار (stressed) تعیین میشود . در این ساختار، هجاهای تکیهدار با شدت، بلندی و کشش بیشتری تلفظ میشوند، در حالی که هجاهای بدون تکیه، فشرده و ضعیف ادا میشوند . این تضاد شدید بین هجاهای قوی و ضعیف، یک گستره دینامیکی وسیع در گفتار ایجاد میکند که در مقایسه با زبانهای هجامحور (syllable-timed) مانند فارسی یا فرانسوی، «کوبندهتر» یا بلندتر درک میشود .
آهنگ کلام (Intonation) با افتوخیز زیاد: زبان انگلیسی از الگوهای آهنگ کلام با افتوخیزهای قابل توجه برای انتقال معنا و احساسات استفاده میکند . این «ملودی» کلام که دائماً بالا و پایین میرود، به زبان پویایی و انرژی بیشتری میبخشد که میتواند به عنوان صدای بلندتر تلقی شود .
انرژی و کشش واکهها (Vowels): انگلیسی دارای سیستم پیچیدهای از واکهها (مصوتها) و واکههای مرکب (diphthongs) است . تولید این صداها نیازمند انرژی و زمان بیشتری است و کشش واکهها در انگلیسی معمولاً بیشتر از زبانهایی مانند فارسی است . واکههای طولانیتر انرژی آکوستیکی بیشتری حمل میکنند و به «پرطنین» (sonorous) بودن صدا کمک میکنند .
نقش رسانهها در تقویت هنجار
رسانههای جمعی آمریکا، به ویژه هالیوود، نقش کلیدی در بازتاب، ترویج و عادیسازی الگوی «بلند صحبت کردن» در داخل و تقویت کلیشه آن در سطح جهانی ایفا میکنند . شخصیتهای قاطع و پرانرژی در فیلمها و سریالها اغلب با صدای بلند صحبت میکنند و به عنوان الگوهای موفق به تصویر کشیده میشوند . این بازنمایی رسانهای، کلیشه «توریست پر سر و صدای آمریکایی» را در سطح جهانی تقویت کرده است . یک نظرسنجی اروپایی نشان میدهد که 70 درصد اروپاییها، آمریکاییها را «پر سر و صدا» میدانند و جالب آنکه 69 درصد از خود آمریکاییها نیز با این کلیشه موافق هستند .
فراتر از کلیشه: تفاوتهای گفتاری در داخل آمریکا
مهم است که به یاد داشته باشیم «بلند صحبت کردن آمریکاییها» یک کلیشه و تعمیم است. حجم صدا و هنجارهای گفتاری در داخل آمریکا بر اساس جغرافیا، طبقه اجتماعی و نسل، تفاوتهای قابل توجهی دارد.
تفاوتهای منطقهای: به طور کلی، ساکنان ایالتهای شمالی و بهویژه شمال شرقی آمریکا (مانند نیوانگلند) آرامتر و باдержаتر از ساکنان ایالتهای جنوبی و جنوب غربی (مانند تگزاس) صحبت میکنند . لهجههای مختلف نیز الگوهای آهنگ و ریتم متفاوتی دارند که بر درک بلندی صدا تأثیر میگذارد .
تفاوتهای اجتماعی-اقتصادی: همانطور که پییر بوردیو در مفهوم «سرمایه فرهنگی» مطرح میکند، گروههای اجتماعی مختلف ممکن است هنجارهای متفاوتی برای رفتار «مناسب» اتخاذ کنند . در برخی از محافل طبقات بالای اجتماعی، صحبت کردن با صدای آرام و کنترلشده ممکن است به عنوان نشانهای از فرهیختگی تلقی شود، در حالی که در محیطهای دیگر، گفتار پرانرژی نشانه صمیمیت و صداقت باشد .
تفاوتهای نسلی: در حالی که شکاف نسلی در ارزشها و استفاده از فناوری مشهود است ، شواهد علمی کمی برای وجود تفاوتهای معنادار در بلندی فیزیکی صدا بین نسلهای مختلف وجود دارد . بنابراین، ادعا در مورد تفاوت در حجم صدا بین نسلها، بیشتر جنبهی کلیشهای دارد تا یک واقعیت اثباتشده .
خلاصه
در پاسخ به این پرسش که «چرا آمریکاییها بلند صحبت میکنند؟»، میتوان نتیجه گرفت که این رفتار یک پدیده چندوجهی و یک استراتژی ارتباطی ریشهدار است و نباید آن را صرفاً به بیملاحظگی افراد نسبت داد . دلایل اصلی این موضوع عبارتند از:
دلایل فرهنگی-اجتماعی:
- فرهنگ پایینبافت: نیاز به ارتباط صریح و مستقیم در جامعهای مهاجرپذیر .
- ارزش فردگرایی: تأکید بر ابراز وجود و اعتماد به نفس که در آن، صدای بلند نمادی از قاطعیت است . این رویکرد در تضاد با فرهنگهای بالابافت مانند ژاپن (مبتنی بر هماهنگی گروهی یا Wa) و اسکاندیناوی (مبتنی بر فروتنی یا قانون یانته) قرار دارد .
دلایل زبانی-آواشناختی:
- زبان تکیهمحور: ایجاد کنتراست دینامیکی بالا بین هجاهای تکیهدار و بدون تکیه که به صورت «کوبندگی» درک میشود .
- آهنگ کلام پرنوسان و واکههای پرانرژی: که به زبان، پویایی و طنین بیشتری میبخشد .
دلایل جغرافیایی-محیطی:
- فضای شخصی بزرگتر: ناشی از گستردگی سرزمینی که به طور طبیعی نیازمند صدای بلندتر برای ارتباط است .
- محیطهای پر سر و صدا: عادت به بلند صحبت کردن برای غلبه بر نویز محیطی در فضاهای عمومی و فعال شدن اثر لومبارد .
نقش رسانهها: بازنمایی و عادیسازی شخصیتهای پرانرژی در سینما که این رفتار را به عنوان یک هنجار ترویج و به عنوان یک کلیشه جهانی صادر میکند .
تنوع داخلی: این کلیشه یکپارچه نیست و تفاوتهای قابل توجهی در حجم صدا بر اساس منطقه جغرافیایی (شمال در مقابل جنوب) و طبقه اجتماعی-اقتصادی در داخل آمریکا وجود دارد .
در نهایت، بلند صحبت کردن آمریکاییها بیشتر یک تفاوت فرهنگی و ساختاری است تا یک نقص رفتاری. درک این تفاوتها و ریشههای عمیق آن، میتواند به ارتباطات بینفرهنگی بهتر و جلوگیری از قضاوتهای نادرست کمک کند.